کد مطلب:149381 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:114

چگونه امت پیغمبر فرزند پیغمبر را کشتند؟
حادثه ی شهادت امام حسین علیه السلام نه تنها فجیع بود و نه تنها مظهر یك فداكاری عظیم و بی نظیر است، حادثه ی بسیار عجیبی است از نظر توجیه علل روحی قضیه. این قضیه پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر اكرم واقع شد به دست مسلمانان و پیروان رسول اكرم و مردمی كه معروف به تشیع و دوستی آل علی بودند و واقعا هم علاقه به آل علی داشتند، در زیر پرچم كسانی كه تا سه چهار سال قبل از وفات پیغمبر با او جنگیدند و عاقبت كه مردم دیگر مسلمان شدند آنها هم اجبارا و ظاهرا مسلمان شدند (به قول عمار یاسر: «استسلموا و لم یسلموا» [1] ابوسفیان در حدود بیست سال با پیغمبر جنگید كه در حدود پنج شش سال آخر قائد اعظم تحریك علیه السلام بود و حزب او یعنی امویها اعدی عدو و الد الخصام پیغمبر بودند. بعد از ده سال از وفات پیغمبر، معاویه - كه همیشه دوش به دوش و پا به پای پدرش با اسلام می جنگید - والی شام و سوریه شد و سی سال بعد از وفات پیغمبر، خلیفه و امیرالمؤمنین شد! و پنجاه سال بعد از وفات پیغمبر، پسرش یزید خلیفه شد و با آن وضع فجیع فرزند پیغمبر را كشت به دست مسلمانانی كه شهادتین می گفتند و نماز می خواندند و حج می كردند و به آئین اسلام


ازدواج می كردند و به آئین اسلام مرده های خود را دفن می كردند. نه این مردم منكر اسلام شده بودند - و اگر منكر اسلام شده بودند معمایی در كار نبود - و نه انكار حرمت امام حسین را داشتند و معتقد بودند كه امام حسین - نعوذ بالله - از اسلام خارج شده، بلكه عقیده ی آنها به طور قطع بر تفضیل امام حسین بر یزید بود. حالا چگونه شد كه اولا حزب ابوسفیان زمام حكومت را در دست گرفتند و ثانیا مردم مسلمان و بلكه شیعه قاتل امام حسین علیه السلام شدند، در عین اینكه او را مستحق قتل نمی دانستند بلكه احترام خون او از خون هر كسی در نظر آنها بیشتر بود.

اما اینكه چرا حزب ابوسفیان زمام را در دست گرفت، برای این بود كه یك نفر از همین امویها كه او سابقه ی سوئی در میان مسلمین نداشت و از مسلمین اولین بود به خلافت رسید. این كار سبب شد كه امویها جای پایی در دستگاه حكومت اسلامی پیدا كنند، جای پای خوبی به طوری كه خلافت اسلامی را ملك خود بنامند (همان طوری كه مروان به انقلابیون همین را گفت)، هر چند جای پای در زمان عمر پیدا شد كه معاویه والی سرزمین زرخیز شام و سوریه شد، خصوصا با در نظر گرفتن این معما كه عمر جمیع حكام را عزل و نصب كرد و تغییر و تبدیل می داد به استثناء معاویه.

امویها سبب فساد در دستگاه عثمان شدند و مردم هم علیه عثمان انقلاب كردند و او را كشتند، و معاویه كه هیشه خیال خلافت را در دماغ می پروراند، از كشته شدن عثمان استفاده ی تبلیغاتی كرد و نام خلیفه ی مظلوم، خلیفه ی شهید به عثمان داد و پیراهن خون آلود عثمان را بلند كرد و وجهه ی مظلومیت خلیفه ی پیغمبر را تقویت كرد و به مردم هم گفت: رأس و رئیس كشندگان عثمان، علی علیه السلام است كه بعد از عثمان خلیفه شده و انقلابیون را هم پناه داده، و چه گریه ها و اشكها كه از مردم نگرفت! تمام مردم شام یعنی قبایلی از عرب كه بعد از فتح اسلام در شام سكنی كرده بودند، یكدل و یكزبان گفتند كه در مقام انتقام و خونخواهی خلیفه ی مظلوم تا قطره ی آخر خون خود حاضریم و هر چه تو فرمان دهی ما اطاعت می كنیم. به این وسیله معاویه نیروی اسلام را علیه خود اسلام تجهیز كرد.


[1] [اينان اظهار اسلام كرده اند اما اسلام نياورده اند.].